عجله نکن،فرصت نیست!
نوشته شده توسط : امین ایران

عجله نكن، فرصت نيست!

سوال:

اين جمله را از كتابي به ياد دارم: (زائر براي رسيدن به تقديرش ضروري است كه بي درنگ حركت كند، اما بدون تعجيل. اين بسيار مبرم است كه او به تقدير خود برسد، اما براي عجله كردن فرصت نيست.) ممكن است لطفا بر اين جمله تفسيري بيان كنيد؟

ج:

شما در پر حرفي و لفاظي گير كرده ايد؛ والا پيام بسيار ساده است.

و اين بايد براي شما ساده باشد، چون هماني است كه من دارم به طرق بسيار بيان ميكنم.

اول، موقعيت در هر لحظه اي اضطراري است، آن هم به دليل ساده كه شما نمي توانيد روي لحظه آتي حساب كنيد؛ انيكه آن لحظه خواهد آمد يا نه، دست شما نيست. بنابراین، در هر لحظه ما در اضطراب و فوريت زندگي مي كنيم. اگر ميخواهيد كاري بكنيد، همين حالا و اينجا بكنيد، چون چگونه مي توانيد آن را به تعويق بيندازيد؟دوم، شما مي گوييد: اين جمله را از كتابي به ياد مي آوردم كه زائر براي رسيدن به تقديرش ضروري است بي درنگ حركت كند... – قطعا اگر شما مي خواهيد به سوي خويش حركت كنيد؛ بايد حتي يك لحظه را هم از دست ندهيد، چون هميشه يك امكان وجود دارد كه مرگ تداخل كند. اما شما بايد به  مشكل برخوده باشيد، چون اين جمله قطعا از يك عارف بزرگ بيرون تراويده است... اما بدون تعجيل.بي درنگ  حركت كنيد، چون ضروري است اما بدون تعجيل، چون در تعجيل شما يكپارچه نيستيد، در تعجيل هميشه به تاخير دچاريد؛ در تعجيل ضروريات را فرامويش مي كنيد، در تعجيل نيازمند زمان هستيد.

فقط به صرف شتاب داشتن، شما به وقت احتياج داريد – و هيچ فرصتي وجود ندارد. همه و همه اش همين لحظه است، و موقعيت اضطراري است.شما بدون توافق خود زاده شده ايد، بدون قرارداد؛ حتي بي اجازه خود متولد شده ايد. اين دست شما نبود، شما بدون هيچ اطلاعي از قبل خواهيد مرد، بدون تعيين يك وعده و زمان مشخص – اين دست شما نيست. وقتي كه مرديد نميتوانيد شكايت كنيد؛ و هنوز هم زاده نشديد، هيچ كجايي نيستيد.هستي از چه كسي بايد بپرسد: " ميخواهيد متولد شوي يا نه؟ "بنابراين آنچه كه شما واقعا در دستان خود داريد استوار و محكم و واقعي، فقط همين لحظه است كه در آن ميتوانيد خردمندانه يا احمقانه عمل كنيد؛ به عبارت ديگر در آن ميتوانيد همچون يك مراقبه كننده و يا يك فرد پيش پا افتاده و عادي باشيد.... اما آن عبارت واقعا زيباست.شما به اين سبب گيج شده ايد كه نميتوانيد فكر كنيد كه اين ديگر چه نوع ديوانگي است. اول شما مي گوييد كه اين اضطراري است و اضطرار شتاب مي آفريند و بعد تكذيب ميكنيد كه نبايد تعجيل كرد، اما مسئله چنان ضروري و اضطراري است كه بايد بدون درنگ شروع كنيد. شما در كلمات گيج مي شويد. من به شما خواهم گفت كه چگونه انسان مي تواند در كلمات زيبا گيج و منگ شود.

" دو مرد وارد كافه اي شده و شروع كردند به حرف زدن! يكي از آنها گفت: تو فكر ميكني مشكلات خانوادگي داري؟ پس به وضعيت من گوش كن؛ چند سال پيش، من با بيوه جواني آشنا شدم كه دختري تازه بالغ داشت و با هم ازدواج كرديم. بعدها پدرم با نا دختري من ازدواج كرد، اين ازدواج نا دختري ام را نا مادري ام سات و پدرم دامادم شد، همچنين همسرم مادر زن پدر شوهرش شد! بعد؛ دختر همسرم، نا مادري ام صاحب يك پسر شد. اين پسر نا برادري ام بود، چون پسر پدرم بود، اما وي همچنين پسر دختر همسرم بود كه بدين ترتيب نوه همسرم ميشد، اين اتفاق مرا پدربزرگ نابرادري ام كرد. اين چيزي نبود تا زد و همسرم صاحب يك پسر شد، حالا، خواهر پسرم، نا مادري ام، مادر بزرگ پسرم هم شد؛ بدين ترتيب پدر من شوهر خواهر پسرم شد كه نا خواهري اش زن پدرم بود، من نا پدري نا مادري ام هستم، و زنم عروس دختر خودش....  و تو فكر ميكني مشكلات خانوادگي داري!!؟"

فقط در كلمات گير نكنيد!

وضعيت بسيار واضح و آشكار است، وضعيت اضطراري است چون شما هيچ تضميني براي ثانيه بعدي نداريد. شما مجبوريد بيدرنگ شروع كنيد، چون نميتوانيد چيزي را به تعويق بياندازيد – آينده ضمانت نشده است و در عين حال عجله هم نمي توانيد بكنيد، چون عجله وقت گير و زمان بر است.بنابراين ساكت، آرام، بدون شتاب، بدون هيچ تنش، بدون هيچ اضطراب و دلهره اي بيدرنگ به درون خويش حركت كنيد. اين اضطراري است، اگر مراقبه براي شما ضروري و اضطراري نشود اين حركت و رسيدن به تقدير هرگز اتفاق نمي افتد، شما پيش از آن خواهيد مرد. مراقبه را در فهرست كارهاي روزانه خود به عنوان مهمترين كار قرار دهيد، ضروري و اضطراري و شماره يك!

اما در زندگي شما مراقبه دقيقا در انتهاي فهرست كارهاي روزانه است – و آن فهرست مدام بزرگتر هم ميشود و قبل از اينكه فهرست كارهاي روزانه را تمام كنيد، خودتان تمام شده ايد، بنابر اين براي مراقبه هرگز زمان فرا نميرسد.پس من اين وضعيت را ساخته و پرداخته هر آنچه كه ميخواهد باشد، به مثابه وضعيتي بي اندازه بارز تلقي مي كنم.سعي نكنيد جمله را بفهميد؛ من آن عبارت را برايتان در قطعاتي واضح و آشكار بريدم، بنابراين سردرگم نيستيد.هيچ فرصتي براي تعجيل نيست، هيچ فرصتي براي نگراني نيست؛ در يك آن، چه ميتوانيد بكنيد؟ فقط يك چيز: ميتوانيد در اندرون خويش قرار و آرام بگيريد.همين بزرگترين نقل و انتقال براي هستي شما خواهد بود، براي وجودتان. به طور قطع اين ضروري ترين و اضطراري ترين چيز است كه ما سعي مي كنيم هر قدر كه ممكن است به تعويقش اندازيم.

سفر سترگ زياد: از اينجا تا اينجا

امین ایران(dr_lucifer60@yahoo.com)





:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 10 شهريور 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/commenting/avatars/avatar17.jpg
hosein در تاریخ : 1389/12/1/0 - - گفته است :
واقعا زیبا و دلنشین ....درود بر استاد بزرگ(اشو)یادش گرامی...هوووووووووووووووووووووو


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: